سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سزاوارترین مردم به خدمت، دانشمند است . [عیسی علیه السلام]
(مذهبی )
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» به منا سبت نیمه شعبان

با تبریک فرخنده میلاد یگانه منجی عالم بشریت(عج)

بر تمام مسلمان جهان

از مسائلى که درباره زندگى امام زمان(ع), مورد بحث گفت و گوست, مکان و محل  سکونت ایشان است. آیا آن حضرت, در مکان خاصّى سکونت دارد, یا نه؟ اگر در مکان ویژه اى است آن مکان کجاست؟ اگر مسکن خاصى ندارد, پس چگونه زندگى مى کند و شناخته نمى شود؟ روایات و اخبارى که در این زمینه است گوناگون و گاه, مخالف یکدیگرند. پیش از بررسى این احادیث, یادآورى یک نکته ضرورى است:
آیا منظور از غیبتِ حضرت حجت(ع), غیبت شخصى است, یا غیبت عنوانى؟ به عبارت دیگر, آیا آن حضرت, به گونه اى زندگى مى کند که هیچ گاه بامردم در تماس نیست و امکان ندارد کسى مکان ایشان را پیدا کند؟ یا این که آن حضرت با مردم در حشر و نشر است, با آنان زندگى مى کند ومعاشرت دارد, لکن به گونه ناشناس. او, مردم را مى شناسد, ولى مردم ایشان را نمى شناسند. در عین حال, مکانى را براى سکونت برگزیده است. بحث از مکان و مسکن آن حضرت, در هر دو فرض قابل بررسى است.
روایاتى که در این زمینه وجود دارد چند دسته اند:
1. برخى از آنها محل خاصى را تعیین نمى کند و جایگاه حضرت را در بیابانها و کوهها معرفى مى کند. از آن جمله حضرت مهدى(ع), به پسر مهزیار مى فرماید:
(یابن المازیار ابى ابو محمد عهد الى... وامرنى ان لا اسکن من الجبال الاوعرها ومن البلاد الا عفرها و...)(2)
فرزند مهزیار! پدرم امام حسن(ع), از من پیمان گرفت... و فرمان داد که براى سکونت کوههاى سخت و سرزمینهاى خشک و دور دست را برگزینم.
این بخش از روایات, گویاى آن است که حضرت از حوزه دسترسى مردم به دور است و به سختى و دشوارى زندگى مى کند وکسى از محلّ سکونت وى آگاه نیست. این که در کدام منطقه و کدام سرزمین است, مشخّص نیست.
2. دسته دوّم روایاتى است که منطقه خاصى را به عنوان محل سکونت آن حضرت, نام مى برند و محدوده آن را نیز تعیین مى کنند.
* مدینه و پیرامون آن: ابى بصیر مى گوید از امام باقر(ع) شنیدم که فرمود:
(لابد لصاحب هذا الامر من عزلة ولا بد فى عزلته من قوة وما بثلاثین من وحشة, ونعم المنزل طیّبةً.)(3)
صاحب الزمان(ع) را عزلت و غیبتى است که در آن, غیبت, نیرومند است به سى نفرى که با حضرت هستند و وحشت و تنهایى را از وى دور مى کنند[.و به قوت وى مى افزایند] و خوب جایگاهى است[ مدینه] طیبه.
از ظاهر روایت استفاده مى شود که حضرت در مدینه منوره, منزل دارد و افرادى هم همواره با ایشان هستند, به صورت ناشناس. البته این مساله با غیبت عنوانى سازگارتر است, تا غیبت شخصى. امام(ع) مانند سایر مردم زندگى مى کند, لکن کسى او را نمى شناسد و افراد خاصى بااو در ارتباط هستند. ولى جمله: (سى نفر با حضرت هستند) با فلسفه غیبت ناسازگار است; چه این که از این چند نفر, اگر کوچک ترین سخنى در رابطه با مکان ومنزل حضرت شنیده شود, به تدریج, آن راز معلوم مى گردد و فلسفه غیبت از بین مى رود. روایت دیگرى است که مکان حضرت را کوه (رضوى) در اطراف مدینه, نام مى برد.عبدالاعلى آل سام مى گوید:
(با امام صادق(ع) از مدینه خارج شدیم, به روحاء[ اطراف مدینه] که رسیدیم حضرت نگاهش را به کوهى دوخت و مدت زمانى ادامه داد.... و فرمود: این کوه (رضوى) نام دارد. خوب پناهگاهى است براى خائف[ امام زمان] در غیبت صغرا و کبرا.(4)) صاحب مراصد الاطلاع, مى نویسد:
(رضوى, کوهى است بین مکه و مدینه, در نزدیکى ینبع, داراى آب فراوان و درختان زیاد. کیسانیه مى پندارند که محمد حنفیه, در آن جا زنده و مقیم است.(5)) رجالى معاصر علامه شوشترى نیز مى گوید در نصوص معتبره رسیده است که جایگاه حضرت, در غیبت صغرى و کبرى کوه (رضوى) است. و اما این که (کیسانیه) کوه رضوى را مقر محمد حنفیه مى دانند, لازمه اش این نیست که جایگاه حضرت مهدى(ع) نباشد, چون (کیسانیه) اخبارى که از پیغمبر(ص) شنیده بودند و به تواتر ثابت شده بود  که مهدى(ع) غیبتى دارد, آن را بر محمد حنفیه تطبیق کردند و گفتند مکان او در کوه رضوى است. اصولاً, هر انحراف و شبهه اى منشاش, مطلب حقى است که مورد سوء استفاده قرار مى گیرد.(6)
* مکه و پیرامون آن: از برخى روایات, استفاده مى شود که آن حضرت در مکانى به نام: (ذى طوى) پیرامون مکه زندگى مى کند و از همان جا نیز همراه یارانش قیام خواهد کرد, از آن جمله: امام باقر(ع) مى فرماید:
(یکون لصاحب هذا الامر غیبة فى بعض الشعاب اوما بیده الى ناحیة ذى طوى...(7))

امام زمان(ع) را غیبتى است در بعضى از درّه ها و اشاره کرد به منطقه (ذى طوى).
در ادامه این روایت و روایات دیگر, محل ظهور و خروج آن حضرت و مرکز تجمع یاران و دوستان وى نیز, همین منطقه یاد شده است.(8)
3. دسته سوم اخبارى است که مانند دسته اول, جایگاه خاصى را نام نمى برد, ولى از وى به عنوان فردى که با مردم حشر و نشر دارد و به گونه ناشناس زندگى مى کند, نام برده است.
امام صادق مى فرماید:
(ان فى صاحب هذا الامر لشبهاً من یوسف الى ان قال فما تنکر هذه الائمة ان یکون الله یفعل بحجته ما فعل بیوسف وان یکون صاحبکم المظلوم المحجور حقه صاحب الامر یتردد بینهم یمشى فى اسواقهم ویطا فرشهم ولا یعرفونه حتى یاذن اللّه له ان یعرّفهم نفسه کما اذن لیوسف حین قال له اخوته انک لانت یوسف؟ قال: انا یوسف)(9).
صاحب الامر(ع) شباهتى نیز به یوسف پیامبر(ع) دارد...جاى انکار نیست که خداوند با حجت خود, همان کارى را انجام دهد که با یوسف داد. صاحب الزمان(ع), آن مظلوم حق از دست داده, در میان مردم رفت و آمد مى کند در بازار قدم مى نهد و گاهى بر فرش منزلهاى دوستان مى نشیند, لکن او را نمى شناسند تا زمانى که خداوند به وى اذن دهد تا وى خودرا معرفى کند, آن گونه که یوسف(ع) را اجازه داد هنگامى که برادرانش گفتند: تو یوسفى؟ گفت: آرى, من یوسفم.
این روایت, صراحت در این معنى داردکه غیبت حضرت حجت(ع), غیبتى است عنوانى.  در میان جمع و جامعه است, با مردم حشر و نشر دارد, زندگى طبیعى و معمولى را مى گذراند, در مراسم مذهبى و مناسک حج شرکت مى جوید, ولى ناشناخته است و این امرى است که سابقه داشته و دارد. فردى سالها در محلّى زندگى مى کند و با مردم
نشست و برخاست و رفت و آمد دارد, لکن او را به گونه اى مى شناسند که در واقع آن نیست و هیچ مشکلى هم به وجود نمى آید.
این سه دسته از روایات را چگونه مى توان پذیرفت و آیا راه جمعى بین آنها هم هست یا نه؟ به نظر مى رسد, اصل اولى که با عقل و عرف سازگار است, زندگى به شیوه عادى و معمولى است; زیرا این گونه زندگى, حساسیت برانگیز نیست و براى حضرت نیز, آسان تر و طبیعى تر است. البته این منافات ندارد که آن حضرت در بیشتر وقتها, و یا در روزگار ویژه, در مکه و مدینه حضور داشته باشد.
طبیعى است که گاهى شرایطى پیش آید که زندگى معمولى خطر آفرین شود و با فلسفه غیبت منافات داشته باشد. در این صورت, عزلت و دورى گزیدن از جامعه ضرورى مى نماید و شاید دستور امام حسن(ع) به فرزندش که کوهها و بیابانها را برگزین (به قرینه ذیل روایت) در آن مواردى باشد که نیاز به این شکل زندگى کردن پیش آید.
بنابراین, بین این سه دسته از روایات, تضاد و تنافى نیست و نام بردن مکانى خاص, با زندگى به شکل ناشناس قابل جمع است. انتخاب کوهها و مکانهاى دست نیافتنى در حال ضرورت و نیاز نیز, امرى است طبیعى و موافق با اصل تقیه.


 

1) این بحث مخصوص به غیبت کبرا نیست, بلکه عین همین پرسش, در دوران غیبت صغرا- نیز مطرح است.
(2) (کتاب الغیبة), شیخ طوسى266/.
(3) (همان مدرک);162/(بحارالانوار), ج;52/153 (اصول کافى),ج1/340 .
(4) (کتاب الغیبة), شیخ طوسى/162 .
(5) (مراصدالاطلاع على اسماء الامکنة والبقاع), ج620/2, دارالمعرفة, بیروت.
(6) (مجموعه مقالات و گفتارها پیرامون حضرت مهدى) 64/, واحد برگزارى مراسم نیمه شعبان مسجد آیة اللّه انگجى, تبریز.
(7) (کتاب الغیبة), نعمانى, 182.
(8) (همان مدرک), 315.
(9) (همان مدرک) 164/.


 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » (اسماعیل) ( چهارشنبه 86/5/31 :: ساعت 7:5 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

درد دل
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 2
>> بازدید دیروز: 1
>> مجموع بازدیدها: 17889
» درباره من

(مذهبی )

» آرشیو مطالب
پاییز 1386
تابستان 1386

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
توکای شهر خاموش
بیادتــــــــــــــــــــــــــــــــــم(سایه)
دست نوشته های بارون زده(سحر)
مذهبی (محمد امین)

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان










» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب